آیه 4 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی

إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ

[27–4] (مشاهده آیه در سوره)


<<3 آیه 4 سوره نمل 5>>
سوره :سوره نمل (27)
جزء :19
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

همانا آنان که ایمان به عالم آخرت نمی‌آورند (پس از اتمام حجت) ما اعمالشان را در نظرشان جلوه دهیم و آنها به کلی گمراه و سرگشته شوند.

به راستی کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال [زشتشان] را در نظرشان آراستیم، پس همواره در حیرت و سرگردانی اند،

كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان‌] سرگشته بمانند.

اعمال آنهايى را كه به آخرت ايمان ندارند در نظرشان بياراستيم. از اين روى سرگشته مانده‌اند.

کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را برای آنان زینت می‌دهیم بطوری که سرگردان می‌شوند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

As for those who do not believe in the Hereafter, We have made their deeds seem decorous to them, and so they are bewildered.

As to those who do not believe in the hereafter, We have surely made their deeds fair-seeming to them, but they blindly wander on.

Lo! as for those who believe not in the Hereafter, We have made their works fairseeming unto them so that they are all astray.

As to those who believe not in the Hereafter, We have made their deeds pleasing in their eyes; and so they wander about in distraction.

معانی کلمات آیه

  • يعمهون: عمه (بر وزن عمل): تحير و سر گردانى: «العمه: التردد فى الضلال و التحير فى منازعة او طريق او ان لا يعرف الحجة «يعمهون» متحير مى‏‌مانند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

همانا كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كارهاى (زشت) شان را زيبا جلوه مى‌دهيم تا (همچنان) سرگشته باشند.

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5»

آنان كسانى هستند كه براى ايشان عذاب بد (و دردناك) خواهد بود و آنان در قيامت زيانكارترين افرادند.

نکته ها

در اين آيه و آيه‌ى 108 سوره‌ى انعام، خوب پنداشتن كارهاى زشت، به خداوند نسبت داده شده است. در حالى كه قرآن كريم در چند مورد ديگر، اين كار را كار شيطان دانسته است.

اين به خاطر آن است كه خدا نظام هستى را بر اساس علل واسباب قرار داده وكارهايى را كه انجام مى‌شود به هر يك از علل مى‌توان نسبت داد، مثلًا مى‌توان گفت: كليد، در را باز كرد و مى‌توان گفت: دستم در را باز كرد و نيز مى‌توان گفت: خودم در را باز كردم، زيرا كليد در دست ودست در اختيار من است. اينجا نيز شيطان كار زشت را زيبا جلوه مى‌دهد ولى انسان با تكرار كار زشت، به آن خو مى‌گيرد و خو گرفتن به عمل بر أثر تكرار، سنّت الهى است.

سيماى زيانكاران‌

زيانكاران چند نوع هستند: الف: خاسر، ب: لفى‌خسر، ج: خسران مبين د: اخسرون.

الف: كسى كه عمرش تباه شده است. «قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» «1»

ب: كسى كه اهل ايمان و عمل صالح نباشد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» «2»

ج: كسى كه با تزلزل بندگى خدا مى‌كند. «فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‌ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» «3»

د: كسانى كه منحرفند، و گمان مى‌كنند راه درست مى‌روند. «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ

«1». زمر، 15.

«2». عصر، 2.

«3». حج، 11.

جلد 6 - صفحه 392

الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» «1»

  • در روايات مى‌خوانيم: أخسرون، كسانى هستند كه زكات نمى‌پردازند، بر گناه اصرار مى‌ورزند، قدرت حقّ گفتن دارند، ولى نمى‌گويند، ظالم‌ترين افرادند.

با ضايع كردن دين، دنياى خود را اصلاح مى‌كنند.

پیام ها

1- ايمان نداشتن به معاد، زمينه‌ى جلوه‌گرى زشتى‌هاست. (انسان بى‌ايمان، برهنگى را تمدّن، تجمّل را شخصيّت، كلاه‌بردارى را زرنگى، دروغ و ريا را نشانه‌ى سياست واستعمار را نشانه قدرت مى‌داند) إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ‌ ... زَيَّنَّا

2- كج فهمى و سردرگمى افراد بى‌ايمان، بزرگ‌ترين كيفر وسيلى خداوند است. لا يُؤْمِنُونَ‌ ... فَهُمْ يَعْمَهُونَ‌

3- اگر قيامت را باور كنيم، از كارهاى بسيارى كه به نظر ما زيباست توبه خواهيم كرد. «لا يُؤْمِنُونَ‌- زَيَّنَّا»

4- كسى كه قيامت را آينده‌ى روشن خود نمى‌داند، دنياى متغير، هر لحظه او را دگرگون و سردرگم مى‌كند. «لا يُؤْمِنُونَ‌- يَعْمَهُونَ»

5- كفر به قيامت، عامل بزرگ‌ترين خسارت‌هاست. الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ... هُمُ الْأَخْسَرُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

بعد از آن در وصف كفار بيان مى‌فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ: بدرستى كه آنانكه ايمان نمى‌آورند به آخرت و قيامت، زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ‌: آراسته و مزين گردانيديم براى ايشان اعمال حسنه ايشان را كه امر كرده بوديم ايشان را به آن به نيكوترين وجهى. و تزيين آن بيان مثوبات و درجات آن بود تا ترغيب و تشويق شوند به عمل حسنات و صالحات، لكن ايشان اعراض از آن نموده، فَهُمْ يَعْمَهُونَ‌: پس ايشان حيران و سرگردان مى‌شوند در ضلالت خود و در نمى‌يابند آنچه تابع اعمال است از نفع و ضرر. نزد بعضى معنى آنكه: ما تزيين اعمال قبيحه ايشان نموديم به اين وجه كه خلق شهوت نموديم در ايشان كه داعى آنهاست به فعل معاصى به جهت تشديد تكليف تا متحمل مشقّت و كلفت شده از مشتهيات طبع خود مجتنب شوند، لكن آنها اين معنى را كار نبسته متحير شدند و در آن متردّد و متشكّك گشتند و انديشه نكردند در

«1» مصباح الشريعه، باب 84.

جلد 10 - صفحه 11

اين، تا راه سداد را از فساد بشناسند و بدين جهت در طريق معاصى كه مشتهيات طبع و محبوب نفس است سلوك نمودند.

تبصره: زمخشرى در كشاف گويد: اگر كسى بحث كند چگونه حق تعالى اسناد تزيين اعمال قبيحه ايشان به ذات خود فرموده و حال آنكه در كريمه‌ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ‌ اسناد آن به شيطان فرموده؟! جواب گوئيم: ميان اين دو اسناد فرق بسيار است، زيرا اسناد به آن به شيطان بر سبيل حقيقت است و اسناد آن به خدا بر طريق مجاز است؛ و اسناد مجازى در علم بيان به دو طريق است: 1- آنكه از قسم مجازى باشد كه آن را استعاره نامند. 2- آنكه از مجاز حكمى باشد.

پس به طريق اول آنست كه چون حق سبحانه تطميع آنها فرمود به طول عمر و وسعت روزى و كثرت انعام و احسان به ايشان كه وسيله است به پيروى شهوات و بطر و ترفّه و تنفر از آنچه لازم آنهاست و تكاليف شاقه، فكانّ او سبحانه تزيين اعمال ايشان نموده. طريق دوم- آنكه امهال حق سبحانه شيطان را و تخليه او بر وجهى كه تزيين اعمال قبيحه مى‌نمايد، در نظر آنها ملابسه‌اى است ظاهره مر تزيين را؛ پس اسناد آن به خدا به جهت مجاز حكمى است كه بعضى ملابسات مصحح آنست‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى‌ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى‌ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»

وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

ترجمه‌

اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است‌

كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا

آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند

آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند

و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا

هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شده‌ئى شايد كه شما گرم شويد

پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد

جلد 4 صفحه 138

آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان‌

اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار

و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان‌

مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم‌

و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان‌

پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است‌

و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.

تفسير

در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت‌

جلد 4 صفحه 139

عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعله‌ئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نموده‌اند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پاره‌اى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعله‌ور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مى‌كند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا

جلد 4 صفحه 140

جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمى‌ترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفته‌اند و فرموده‌اند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانسته‌اند و بعضى گفته‌اند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفته‌اند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنه‌كاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهون‌تر است چون اصل‌

جلد 4 صفحه 141

عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّت‌آميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننموده‌اند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كرده‌اند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزوده‌اند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.

جلد 4 صفحه 142

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ الَّذِين‌َ لا يُؤمِنُون‌َ بِالآخِرَةِ زَيَّنّا لَهُم‌ أَعمالَهُم‌ فَهُم‌ يَعمَهُون‌َ «4»

محققا كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ ‌به‌ آخرت‌ ندارند و نياوردند زينت‌ داديم‌ ‌در‌ نظر ‌آنها‌ اعمال‌ زشت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌در‌ حيرت‌ و ضلالت‌ افتادند.

(إِن‌َّ الَّذِين‌َ لا يُؤمِنُون‌َ بِالآخِرَةِ) ‌ يا ‌ بكلي‌ منكر معاد هستند مثل‌ طبيعي‌ و دهري‌ ‌ يا ‌ شاك‌ ‌در‌ معاد هستند ‌که‌ آيا قيامتي‌ هست‌ ‌ يا ‌ نه‌ ‌ يا ‌ غافل‌ ‌از‌ معاد و غرق‌ ‌در‌ دنيا.

(زَيَّنّا لَهُم‌ أَعمالَهُم‌) هوي‌ پرستي‌، شهوت‌ راني‌، خوش‌ گذراني‌، لذت‌ بري‌، كيف‌ كني‌ نه‌ حيائي‌ نه‌ عفتي‌ نه‌ شرمي‌ نه‌ خجلتي‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌خود‌ ‌را‌ روشن‌ فكر مي‌دانند نه‌ بفكر دين‌ هستند و نه‌ ‌در‌ بند نماز فسق‌ و فجور و ظلم‌ و تعدي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ مي‌بارد و اهل‌ حق‌ ‌را‌ ‌به‌ نظر حقارت‌

جلد 14 - صفحه 107

و پستي‌ و بي‌شعوري‌ و بي‌ ادراكي‌ نگاه‌ مي‌كنند و كارهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ خوب‌ مي‌پندارند و ‌در‌ نظر ‌آنها‌ جلوه‌ دارد.

(فَهُم‌ يَعمَهُون‌َ) عمه‌ ‌را‌ ‌در‌ لغت‌ و تفسير ‌به‌ معني‌ تحير تفسير كردند چون‌ لغتي‌ مرادف‌ ‌آن‌ پيدا نكردند لكن‌ ‌در‌ فارسي‌ ‌به‌ معني‌ گيج‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اينها ‌در‌ طغيان‌ و سركشي‌ و معاصي‌ گيج‌ شدند چيزي‌ حالي‌ ‌آنها‌ نمي‌شود توجهي‌ ندارند متنبه‌ نمي‌شوند چنانچه‌ مي‌فرمايد:

يَمُدُّهُم‌ فِي‌ طُغيانِهِم‌ يَعمَهُون‌َ (بقره‌ ‌آيه‌ 14) وَ نَذَرُهُم‌ فِي‌ طُغيانِهِم‌ يَعمَهُون‌َ (انعام‌ ‌آيه‌ 110) مَن‌ يُضلِل‌ِ اللّه‌ُ فَلا هادِي‌َ لَه‌ُ وَ يَذَرُهُم‌ فِي‌ طُغيانِهِم‌ يَعمَهُون‌َ (اعراف‌ ‌آيه‌ 185) فَنَذَرُ الَّذِين‌َ لا يَرجُون‌َ لِقاءَنا فِي‌ طُغيانِهِم‌ يَعمَهُون‌َ (يونس‌ ‌آيه‌ 11) لَعَمرُك‌َ إِنَّهُم‌ لَفِي‌ سَكرَتِهِم‌ يَعمَهُون‌َ (حجر آيه 72) لَلَجُّوا فِي‌ طُغيانِهِم‌ يَعمَهُون‌َ (مؤمنون‌ ‌آيه‌ 77) و بالجمله‌ اشخاص‌ فرو رفته‌ ‌در‌ شهوات‌ و معاصي‌ و طغيان‌ و سركشي‌ اينها گيج‌ هستند و بزبان‌ ديگر زابرا شده‌اند هيچ‌ حالي‌ ‌آنها‌ نمي‌شود نه‌ توجه‌ مي‌كنند و نه‌ بخيال‌ دين‌ و نه‌ بفكر آخرت‌ و نه‌ گوش‌ بحرف‌ علماء مي‌دهند و نه‌ اعتنايي‌ ‌به‌ قرآن‌ و احكام‌ الهي‌ دارند و نه‌ ‌در‌ طغيان‌ ‌خود‌ كوتاهي‌ مي‌كنند «بگذار ‌تا‌ بميرد ‌در‌ عين‌ خودپرستي‌» أُولئِك‌َ كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ أُولئِك‌َ هُم‌ُ الغافِلُون‌َ (اعراف‌ آيه 178) أَم‌ تَحسَب‌ُ أَن‌َّ أَكثَرَهُم‌ يَسمَعُون‌َ أَو يَعقِلُون‌َ إِن‌ هُم‌ إِلّا كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ سَبِيلًا (فرقان‌ آيه 46).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- سپس به بیان حال گروهی که در نقطه مقابل مؤمنان قرار دارند پرداخته و یکی از خطرناکترین حالاتشان را چنین باز گو می‌کند: «کسانی که ایمان به آخرت ندارند اعمال سوئشان را برای آنها زینت می‌دهیم پس در طریق زندگی حیران و سر گردان می‌شوند» (إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ).

آلودگی در نظر آنها پاکی، زشتیها نزد آنها زیبا، پستیها افتخار، و بد بختیها و سیه روزیها سعادت و پیروزی محسوب می‌شود.

این دگرگونی ارزشها، و به هم ریختن معیارها در نظر انسان، که نتیجه‌اش سرگردان شدن در بیراهه‌های زندگی است از بدترین حالاتی می‌باشد که به یک انسان دست می‌دهد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص430

منابع